4شنبه سوری سرخی تو مال ایلیا
سلام عشق مامان اولین ٤شنبه سوریت مبارک عزیز دلم چقدر دلم شاد میشه که اولین چیزای که واسه ی اولین بار تجربه میکنی رو بهت تبریک میگم.دیشب رفتیم خونه ی بابا عباس و مثل هر سال با اقوام و همسایه های خوبشون جشن ٤شنبه سوری رو به پا کردیم.خیلی دوست دارم توی بغل بابا عباس بودی و اومده بودی بیرون و به ما نگاه میکردی و با دیدن آتیشی که بابایی روشن کرده بود هیجان زده شده بودی و اصلا از صدای ترقه ها نمیترسیدی. اما حالا بگم از بابا رضا که آتیش پاره ای بود واسه ی خودش حسابی جبران سال قبل رو کرد.آخه یه سال پیش یه ماه مونده بود به عید٠ ٩ که شوهر خاله ی جوان من که بابای محمد کوچولو و شقایق جون بود از دنیا رفت ما هم به احترام بچه هاش ٤شنبه سوری ندا...
نویسنده :
مامان و بابایی
16:35